پرنسس های چادری

حجابم را دوست دارم چون خدایـــــــــــــم را دوست دارم . . .
 خانه تماس  پرنسس های چادری

آمار

  • امروز: 47
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 191
  • 1 ماه قبل: 1067
  • کل بازدیدها: 93072
  • خیلی مردی...
    ارسال شده در 21 بهمن 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    ذکری برای رهایی از نگاه به نامحرم
    جناب شیخ رجبعلی خیاط ذکر « یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» را بعد از دیدن نامحرم موثر و کارساز می دانستند و بارها این ذکر را به اطرافیان توصیه می کردند تا از وسوسه شیطان در امان باشند، می گفتند
    :
    “چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو: یا خیر حبیب… ؛ یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه، این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید…“

    حجاب نوشت:توی این اوضاع رنگارنگ خیابونها که عروسک هایی خودشون رو برای دیدن می آرایند و در خیابان ها پرسه می زنند،در این اوضاع که مداد رنگی ها در خیابان رژه میروند،برادرم خیلی مردی که نگاه خود را حفظ میکنی…برادرم خیلی مردی که وقتی نگاهت به این بد حجاب ها میخورد سرت را بر میگردانی و ذکر یا خیر حبیب و محبوب را میگویی….برادرم این روزها در خیابان که رنگ های مختلف برای ربودن نگاه تو مسابقه گذاشته اند خیلی مردی که بهشت نگاهت را به این رنگها آلوده نمیکنی…

    1 نظر »
    گلوله دیروز...گلوله امروز...
    ارسال شده در 20 بهمن 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    حجاب نوشت: گلوله های دیروز خون می ریختند ولی گلوله های امروز…گلوله های دیروز جان را هدف میگرفتند…اما گلوله های امروز فکر و روح و روان را….که اگر آن را از پای در آورد جان به راحتی تسلیم می شود…

    نظر دهید »
    حجابی که عفاف نیست!!
    ارسال شده در 19 بهمن 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    بزک شده های چادری

     

    از کجا معلوم همین آرایش کم تو ،خواهرم ، دل جوانی را بلرزاند و او را به ورطه نابودی بکشاند و تو، همان علت و جرقه ابتدایی آن نابودی باشی ؟!

    اقسام ظاهر شدن بانوان در متن جامعه امروز:

    ۱٫با بستن دستمال کوچکی بر سر برای رفع تکلیف و با نهایت آرایش

    ۲٫با همان قیافه منتها کمی جمع و جور تر و آرایش کمتر

    ۳٫ با مانتوی بلند و حجاب کامل با آرایش غلیظ یا رقیق!

    ۴٫ چادری با حجاب نصف و نیمه و آرایش !!

    ۵٫چادری با حجاب کامل و آرایش !!!

    ۶٫چادری با حجاب کامل و بدون آرایش

    زنان  جهنمی در کالبد و لباس زنان بهشتی:

    با توجه به اینکه طی دهه اخیر با امور عجیب غریب زیادی سر و کله میزنیم خیلی از امور، که نه تنها از نظر شرع قبیح است ، بلکه از نظر عرف هم امری انحطاط آور برای جامعه محسوب میشد، اینک افراد زیادی به آن عشق می ورزند..یکی از این امور آرایش است.

    در اسلام برای آرایش زن مکان و زمان مشخص و تعیین شده ای وجود دارد .ولی با کمی دقت در کوچه و بازار و حتی در میان نزدیکترین افراد به ما، آرایش در محضر نامحرمان ،یک امر کاملا عادی و جا افتاده شده است. تا جایی که ،به جای اینکه همه دست در دست هم دهند تا این معضل اجتماعی را حل کنند بسیاری از افراد محجبه، خود، بدان گرفتار شده اند!

    حرف ما در اینجا استثنائا به دو گروه اول بر نمی گردد چرا که آنها خواسته یا ناخواسته، با ظاهر خود، دم از عدم قبول حجاب و حفظ نصف و نیمه آن به دلایل گوناگون میزنند . اما روی صحبت ما با خانم هایی است که با کمال تعجب و تاسف در حین حفظ حجاب به آرایش می پردازند!! و وقتی از آنها میپرسیم علت آرایش شما در حین حفظ حجاب چیست دلایلی  می آورند که بوی نفس اماره میدهد، دلایلی چون، میخواهیم در جامعه پررنگ شویم، چون خانواده ما سنتی است و با برداشتن حجاب ما موافق نیست، چون هرکاری میکنیم غیرتمان اجازه نمیدهد چادر را بر داریم و از طرفی دوست داریم همه بفهمند ما هم زیبا هستیم و ….. .

    ثصشی

    آری می دانند، بسیاری ازخانم ها که نمیتوانند با حجاب خداحافظی کنند سعی در برداشت شخصی از معنای آن داشته و با ترس از اینکه امل نامیده شوند این حرام الهی (آرایش در برابر نامحرمان ) را بر خود حلال دانسته و در ضمن محجبه بودن (اعم از پوشاندن کل بدن، باستثناء وجه و کفین ) سعی در نمایش خود و جلوه دادن چهره خویش در جامعه داشته و هیچ عذابی هم به وجدان خود راه نمیدهند.

    بدون آنکه ذره ای فکر کنند که آیا حق دارند جلوهء چادر را با آرایش از بین ببرند؟ آیا معنای عفاف و حیا تنها در پوشاندن موی سر خلاصه میشود؟ آیا مردم در مورد آنها همان فکری را میکنند که درباره ی هر فرد چادری بدون آرایش میکنند؟ آیا اصلا وجدان آنها این امر را قبول میکند که برای سلیقه شخصی خود قبح این حرام الهی را از بین ببرند؟.و باعث شوند نسل های آتی برداشت غلطی از این نهی الهی(یعنی عدم آرایش در مقابل نامحرم) پیدا کنند و حجاب معنایی غیر آنچه مد نظر اسلام است پیدا کند؟


    باید گفت ،هیچ امری از قبیل مد گرایی،ترویج فرهنگ های غلط ،باور های شخصی و….. نمیتواند باعث ملغی یا منسوخ شدن حکم خداوند، یا حلال شدن حرامی شود. و با هیچ ترفندی نمیتوان آیه ء (( ولا تبرجن تبرج الجاهلیت الاولی)) را به امری دیگر تفسیر کرد. چرا که این آیه بدون نیاز به تفسیر و مشخصا اعلام میدارد که آرایش کردن و خودنمایی امری است که انسانها را به زمان نادانی و جاهلیت و بی دینی میکشاند و می خواهد بگوید ای زنانی که خود را برای نامحرم می آرایید بدانید زنان امل زمان جاهلیت هیچ ارزشی برای خود قائل نبوده و در آن زمان تنها استفاده از زیبایی ظاهری و نگاه جنسیتی به زن لحاظ میشده است.

    به جرات میتوان گفت، این عمل آنها نه تنها دست کمی از بی حجابی ندارد بلکه گناهی بالاتر از این امر برای آنها مکتوب خواهد شد! چرا که نه تنها زیبایی خود را برای نامحرم جلوه گر میکنند، بلکه قبح آرایش در برابر نامحرم که امری مزمت شده نزد پروردگار است ر ا از بین برده و باعث ترویج بیش از بیش آن خواهند شد.

    ثبصیبثصقبص

    مگر نه این است که بزرگترین گناه گناهی است که صاحبش آن را سبک بشمارد ؟ پس این افراد بدانند که گناه، گناه است و باید از کوچک و بزرگ آن فراری بود، چراکه از کجا معلوم همین آرایش کم تو ،خواهر، دل جوانی را بلرزاند و او را به ورطه نابودی بکشاند و تو، همان علت و جرقه ابتدایی آن نابودی باشی!

     

    نظر دهید »
    معصومیت دختر 5ساله
    ارسال شده در 18 بهمن 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع
    دخترک رو به مادرش کرد و گفت: مامان چرا خانم مربیمون چادر میپوشه ولی شما نمی پوشی؟
    مامانش جواب داد:  آخه دخترم وقتی چادر میپوشم گرمم میشه. تازه چادر دست و پا گیر هم هستش.
    دخترک با خودش گفت: چرا مامانم چادر نمی پوشه و میگه گرمم میشه و فردا صبح وقتی که رفت مهد کودک، همین سوال رو پرسید، چادر دست و پا گیره ولی شما چادر می پوشی؟ گرمتون نمیشه؟ دست و پاتون رو نمیگیره؟

    خانم مربی یه لبخند زد و گفت: عزیزم فردا که اومدی مهد کودک جوابت رو میدم.
    دخترک بعد از کلی اسرار و خواهش قبول کرد که فردا جوابش رو بگیره.
    فردا صبح وقتی که دخترک منتظر جوابش بود، رفت پیش خانم مربی و گفت: خانم خب الان جوابم رو بده؟  
    خانم مربی هم گفت باشه عزیزم؛ بعد دستش رو کرد توی کیفش و یه چادر سفید کوچولو و خنک در آورد و گفت :
    بفرما عزیزم اینو سرت کن ببینم چه شکلی میشی؟
    بعد دخترک که داشت از خوشحالی بال در می آورد گفت: این مال منه؟ خوشگل شدم؟
    خانم مربی هم جواب داده: آره که مال خودته خیلی هم خوشگلت کرده. حالا برو پیش دوستات و نشون شون بده؛ ولی نگی من بهت دادم ها  وگرنه همه از من چادر میخوان!!
    دخترک غافل از اینکه جواب سوالش رو نگرفته بود رفت پیش دوستاش و شروع کرد به پز دادن با چادر قشنگش.
    عصر که دخترک میخواست آماده بشه و بره خون،خانم مربیش بهش گفت: دختر خوبم، تو چادر گرمت شد؟
    دخترک گفت:  نه!!!
    خانم مربی دوباره پرسید:  دست و پات رو چی؟ دست و پات رو گرفت؟
    دخترک گفت:  نه!!! خیییلی  هم عالی بود. دستتون درد نکنه .
    فردا صبح وقتی که مامان دخترک با چادر اومد درب مهد کودک تا دخترک رو مهد بزاره؛ یکی از پسر های مهد رفت پیش خانم مربی و گفت: خانم، نمیشه ما هم چادر بپوشیم مثل شما؟ چرا آقایون چادر نمی پوشن؟!

     

    1 نظر »
    سر پیچ!
    ارسال شده در 17 بهمن 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    توی خیابونم

    حسابی سر حال

    گشت ارشاد هم هست

    من چادر مشکی دارم پس نیازی نیست نگران باشم!

    سر پیچ ایستادند

    جوری که وقتی پیچیدی غافل گیر شوی!

    از پیچ که رد می شوم دختر آدامس فروش نزدیک دختر هایی که فکر می کند به تذکر نیاز دارند!

    می رود تند و سریع می گوید:

    خاله ! گشت ارشاد بعد از  پیچ ایستاده مواظب باش!

    دختر آدامس فروش تذکر می دهد به دختر هایی که فکر می کند به تذکر نیاز دارند

    گشت ارشاد هم تذکر می دهد به دختر هایی که فکر می کند به تذکر نیاز دارند

    نمی دانم امر به معروفه!

    آگاهیه!

    امنیت اجتماعیه!

    هر چی هست تذکری است

    تذکری برای آدم هایی که فکر می کنند اگر پشت پیچ بایستند بهتر مچ می گیرند

    و اصلا چه فرقی می کند که آن ها تذکر بدهند یا دخترک آدامس فروش

    با هر دو تذکر امر به معروف می شود برای گذشتن از پیچ!

    اما فقط برای گذشتن از پیچ!

    ما تا همین جا را میبینیم تا سر پیچ را!

    بعد پیچ چه فرقی می کند از تذکر  ناراحت شوند  یا از حجاب متنفر

    یا اصلا این تذکر چه قدر مفید است!

    یا از این که زودتر تذکر دخترک را شنیدند خوشحال که این بار به خیر ! گذشت!

    .

    حالم گرفته می شود

    از این فقط سر پیچ را دیدن

    از این تذکر های یک دقیقه ای

    .

    از پیچ دور می شوم دور

    دلم نمی خواهد به پشت سرم نگاه کنم

    صدای تذکر ها آزارم می دهد!

    ***********

    موثر یا غیر موثر

    اینها که بازیچه اند

    همه ی ما می دانیم گردنه ای هست
    که خدا بارها و بارها درباره ی آن به ما هشدار داده
    یک دختر آدامس فروش نه
    صدوبیست و چهار هزار پیامبر درباره ی آن به ما هشدار داده اند
    و ما بی خیال بی خیال

    روزی بابت تمام دلهایی که از آن ما نبوده اند و لرزانده ایم
    و خانه هایی که سرد کرده ایم و از هم پاشیده ایم
    از ما سوال می کنند
    و به آن گردنه می رسیم
    و ایستاده اند زنان و کودکان بی گناهی که ما مسئول پریشان کردن خانه هاشان بوده ایم
    فقط برای یک هوس

    روزی به ما نشان می دهند معنی عبد بودن را
    و ما در حسرت همه ی آنچه از دست داده ایم آتش می گیریم
    ************
    نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 108
    • 109
    • 110
    • ...
    • 111
    • ...
    • 112
    • 113
    • 114
    • ...
    • 115
    • ...
    • 116
    • 117
    • 118
    • ...
    • 172

    آخرین مطالب

    • یا مهدی
    • یا صاحب الزمان ادرکنی
    • عید غدیر مبارک
    • سکانس دوم
    • شرح خطبه غدیر۱
    • شرح خطبه غدیر
    • آیه تطهیر
    • داستانک
    • به قلم استادم
    • انا لله و انا الیه الراجعون...