مگر نیامدی، مگر نبودی ؟؟؟
از این به بعد می گویم آقا جون برگرد
غلط کردیم برگرد..
و انتــظار چه سخت است…
یا مهـــدی (عج)
روزهـا و جمعـه ها می آینــد و می رونــد
و مــا منتظــران هنــوز چشم به راهیــم…
اللهم عجل لولیک الفرج…
رسول گرامي اسلام در وصف برخي از زنان آخرالزمان چنين مي فرمايد:
«چگونه مي شود حال شما هنگامي كه زنان شما فاسد شوند و جوانان تان فاسق و شما نه امر به معروف ميكنيد و نه نهي از منكر!» به پيامبر(ص) گفته شد: آيا واقعاً چنين خواهد شد؟! آن حضرت فرمود:« بله و بدتر از آن]نيز خواهد شد[».
امام علي(ع) نيز مي فرمايد:«در آخرالزمان و نزديك شدن قيامت – كه بدترين زمان ها است – زناني ظاهر مي شوند كه برهنه و لخت هستند! زينت هاي خود را آشكار مي سازند، به فتنه ها داخل مي شوند و به سوي شهوت ها مي گرايند! به سوي لذت ها مي شتابند، حرام هاي الهي را حلال مي شمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود».
آيا در ميان اين همه مسلمان و شيعه 313 نفر يار و ياور براي حضرت وجود ندارد تا ظهور کند؟
در پاسخ اين سؤال مي گوييم:
اولاً: در روايات مختلف براي ياران و اصحاب خاص حضرت مهدي عليه السلام صفات و خصوصيات ويژه اي ذکر شده که بايد در 313 نفر موجود باشد، و ما به برخي از آن صفات قبلاً اشاره کرديم.
ثانياً: همان گونه که در جاي خود اشاره کرده ايم، از مجموعه ي احاديث استفاده مي شود که حضرت دو دسته يار و ياور بعد از ظهور دارند: يکي ياوران خاص که 313 نفرند و دسته ي ديگر ياوران عام که ده هزار نفرند و بايد اين تعداد جمعيت نيز آماده شود.
ثالثاً: فراهم شدن 313 نفر از ياران خاص حضرت علت تامّه براي ظهور حضرت نيست، بلکه يکي از شرايط تحقق ظهور است، حضرت با کمک اين تعداد افراد حکومت عدل گستر جهاني را پياده خواهد کرد، اما اينکه آيا فراهم شدن اين تعداد نفر علت تامه ي ظهور است؟ خير، بلکه علل و عوامل و شرايط ديگري از جمله فراهم شدن زمينه ي لازم و مساعد براي حکومت حضرت نيز لازم است.
منبع: کتاب هنگامه ظهور
فرو برده شدن در « بَيْداء» ـ كه از آن در روايات «خَسْف به بَيْداء» تعبير شده است ـ از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي(عج) است. اين نشانه در احاديثي كه درباره سفياني سخن گفته اند، فراوان ذكر شده است.
واژه «خَسْف» به معناي فرو رفتن و پنهان شدن است و « بَيْداء» نام سرزميني بين مكه و مدينه است . ظاهراً منظور از « خَسْف به بَيْداء» آن است كه سفياني با لشكري عظيم به قصد جنگ با حضرت مهدي(عج) عازم مكه مي شود؛ اما در بين راه مكه و مدينه ـ در محلي كه به سرزمين بَيْداء معروف است ـ به گونه اي معجزه آسا، به امر خداوند، در دل زمين فرو مي رود.
اين حادثه در روايات بسياري به عنوان يكي از نشانه هاي ظهور بيان شده و در شماري از آنها بر حتمي بودن آن تاكيد شده است. امام باقر(ع) در بخشي از يك روايت مفصل فرمود:«… و سفياني گروهي را به مدينه روانه كند و مهدي از آنجا به مكه رخت بربندد و خبر به فرمانده سپاه سفياني رسد كه مهدي(عج) به جانب مكه بيرون شده است، پس او لشكري از پي آن حضرت روانه كند ولي او را نيابد تا اين كه مهدي با حالت ترس و نگراني بدان سنت كه موسي بن عمران داشت داخل مكه شود. آن حضرت فرمود: فرمانده سپاه سفياني در صحرا فرود مي آيد، پس آواز دهنده اي از آسمان ندا مي كند كه«اي دشت آن قوم را نابود ساز» پس آن نيز ايشان را به درون خود مي برد و هيچ يك از آنان نجات نمي يابد مگر سه نفر…»
درباره حتمي بودن اين نشانه از روايات متعددي مي توان استفاده كرد.
امام (علیهالسلام) از آن پیرمرد خداحافظی کرده و رو به سوی ایشان میآیند. و وقتی با او رودررو قرار می گیرند، میفرمایند: «فلانی تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم» و از کنارش میگذرند.
استاد بزرگوار حضرت آیتالله حاج آقا حسن صافی اصفهانی قدّسسره داستانی را نقل می کردند که بسیار شنیدنی و عبرت آموز است:
در کربلای معلّی یکی از علما که به علوم غریبه آگاهی داشته است، تصمیم میگیرد که به وسیله علم جفر خود را به امام عصر (سلاماللهعلیه) برساند. در نتیجه در داخل یکی ازغرفه های صحن امام حسین (سلاماللهعلیه) به محاسبات این علم میپردازد. پاسخی که دریافت میدارد این بوده است که امام داخل صحن با پیرمردی قفلساز در حال صحبت هستند و گل میگویند و گل میشنوند. تردید میکند مبادا فلان قسمت از برنامه را اشتباه کرده باشم. بار دوم و سوم نیز حساب میکند و نتیجه همان میشود. در این هنگام عزم خود را بر دیدار جزم میکند که هر چه بادا باد. میبیند آری امام (علیهالسلام) در همان زاویة صحن که به وسیله آن علم درک کرده است، با آن مرد قفلساز مشغول گفتگو هستند. چون میبیند که آقا در حال خداحافظی هستند، رو به امام به سرعت حرکت میکند. امام (علیهالسلام) از آن پیرمرد خداحافظی کرده و رو به سوی ایشان میآیند. و وقتی با او رودررو قرار می گیرند، میفرمایند: «فلانی تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم» و از کنارش میگذرند.
این عالم میگوید: همان وقت به سراغ این پیرمرد قفلساز رفتم تا او و رفتار و روحیاتش را شناسایی کنم. از او پرسیدم: این آقایی که با ایشان صحبت داشتی، که بود؟ در پاسخ گفت: تا آن جا که می دانم آقا سیدمهدی، فرزند مرحوم آقا سیدحسن، هستند که پدرشان هم به رحمت خداوند رفته است. از نوع جواب او به زودی متوجه شدم که آقا خود را به او معرفی کردهاند، ولی این بنده خدا متوجه نشده است که ایشان امامعصر (سلاماللهعلیه) هستند. نزدیک بود او را از حقیقت امر آگاه سازم، ولی به خود آمدم که اگر این کار صلاح این بندة خدا بود، خود آقا به او توجه میدادند. ازحالات آقا و زمان آشنایی او با آقا و غیره پرسیدم… دقت کردم ببینم که این پیرمرد چه ویژگی خاصی دارد که امام مرا به آن دعوت فرمودهاند: عاقبت دریافتم که در کنار تقید ایشان به مسائل شرعی و کسب حلال؛ بارزترین ویژگی اخلاقی او این است که سخت به قول و قرارش با مردم پایبند است و اگر میگوید قفل شما فلان موقع آماده است، آن را حتماً سر وقت و شاید زودتر آماده کرده است.1
مراعات ظرافتهای اخلاقی بیتردید در تکامل انسان سالک، نقشی جدی و اساسی دارد. چنانچه سهلانگاری در امور اخلاقی نیز تنزلآور و دورکننده از مقام قرب الهی است.
—————-
1. این داستان را در اصفهان، حدود 10/3/ 1367 در منزل آیتالله صافی اعلیاللهمقامهالشریف از ایشان شنیدهام.
بچه های ما توی جبهه جلوی گلوله تیکه تیکه شدن
مغزشون متلاشی شد…دستشون از بدنشون جدا شد
سرشون از تنشون جدا شد……پاره پاره شدن
له شدن زیر تانک……
اون وقت خواهر من چطور نمی تونی تحمل یه چادر رو داشته باشی…؟؟؟؟؟