پرنسس های چادری

حجابم را دوست دارم چون خدایـــــــــــــم را دوست دارم . . .
 خانه تماس  پرنسس های چادری

آمار

  • امروز: 397
  • دیروز: 160
  • 7 روز قبل: 825
  • 1 ماه قبل: 2668
  • کل بازدیدها: 90491
  • تانيايي گره از كاربشر وانشود
    ارسال شده در 19 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    عکس, تصویر, کارت پستال و عکس ویژه نیمه شعبان و تولد امام زمان(عج) ، تولد حضرت مهدی (عج)

    ياصاحب الزمان(عج)

    آقاي من

    مولاي مهربانم از قديم گفته اند:

    “خلايق هرچه لايق”

    بيراه نگفته اند

    اقرار ميكنم هنوز لياقت حضور در محضر شما راپيدانكرده ايم

    اگر غير از اين بود،هم اينك در زمان ظهور وحضور شما به سر مي برديم.

    “از ماست كه بر ماست”

    آري ما مستحق بلاي غيبتيم وسزاوار چنين سر نوشتي هستيم

    تو را نخواسته ايم…

    انگار به “بي امامي “عادت كرده ايم.

    هنوز باورمان نشده

    “تا نيايي گره از كار بشر وا نشود”

    imam zaman 099


    نميدانم چه تضميني است كه اگر امام زمان

    شب عاشوراي ديگرچراغها را خاموش كرد

    و

    گفت كه هركسي حقي از مردم برگردن دارد برود

    در خيمه پسر زهرا مي مانم يا ميروم.

    خدايا

    خودت ضمانتم كن.

    الغوث الامان ياصاحب الزمان


     

    نظر دهید »
    ايثار
    ارسال شده در 19 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭﻫﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ
    ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﺎ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭﻫﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺯ
    ﺭﻭﺵ ﺭﺩ ﺑﺸﻦ, ﺩﺍﻭﻃﻠﺐ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ …
    ﻗﺮﻋﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻨﺎﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﻭﻥ, ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻻ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ!
    ﮔﻔﺖ ” : ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ! ﺑﻨﺎﻣﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ” !
    ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺪﺷﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ ..
    ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻗﺮﻋﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻨﺎﻡ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﻭﻥ,
    ﺟﻮﻭﻥ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺭﻭ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ.
    ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﯿﻠﯽ ﻭ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺭﺩ
    ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻥ ﺟﻮﻭﻥ.
    ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻻ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻨﺪ ” : ﺑﯿﺎ ” !
    ﮔﻔﺖ ” ﻧﻪ ! ﺷﻤﺎ ﺑﺮﯾﺪ ! ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺍﯾﺴﻢ ﺑﺪﻥ ﭘﺴﺮﻡ
    ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ,
    ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ ” …

     



    2

    نظر دهید »
    وسوسه شيطان
    ارسال شده در 19 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    http://up60.ir/images/793index.jpg


    دیروز شیطان را دیدم.

     

    در حوالی میدان بساطش را پهن كرده بود؛

     

    فریب می‌فروخت.

     

    مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ 

     

    هیاهو می‌كردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.

     

    توی بساطش همه چیز بود

     

    غرور، حرص،‌ دروغ و خیانت،‌تهمت، جاه‌طلبی و ..

     

    هر كس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. 

     

    بعضی‌ها تكه‌ای از قلبشان را می‌دادند .

     

    و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. 

     

    بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند 

     

    و بعضی آزادگیشان را.

     

    شیطان می‌خندید….!!!

     

    نظر دهید »
    سلطان عشق عالم....امام زمان
    ارسال شده در 19 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    زمان طولاني ميشود


    براي کساني که غصه دارند.



    کوتاه ميشود براي کساني



    که شاد هستند.



    دير مي گذرد براي کساني



    که منتظر هستند.

     

    زود مي گذرد


    براي کساني که عجله دارند


    اما………………..


    اما ابدی ميشود


    برای کسانی که عاشق
    هستند



    اما ابدی ميشود


    برای کسانی که عاشق
    هستند

     

    ببين چي گذشته از اين انتظار به دلم

    ***********

    دارم ادعا ميكنم كه عاشق توام

    به من رحم كن

    بيقرارم بيا……

    **********

    مهدي جان چرا قصه انتظارت تمومي نداره……

    **********

    هواي جهان سرد وطوفانيه…..

    آقا خيلي تنهام وغريب

    حساب روزها وماهها وسالهاي عمرم از دستم رفته…..

     

    بدجور دلم گرفته…

     

    داره نيمه شعبان ميرسه و قصه طولاني انتظارت يك سال ديگه داغ دلم را كهنه تر ميكنه.

     

    دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم :                                                            
    می خواهم از آمدنت بگویم …

    از رسیدنت …                                                        
    از پایان شب های بلند غیبتت ….


    عشق من مهدي جان : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت

    برایت جشن تولد بگیرم      .

    شب که میشود دلم هوای مي شود:
    امشب سَری به آسمان دنیا زدم ؛
    همین چند لحظه ی پیش !

    نگاهم به ماه افتاد :
    به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانیت
    بر سینه ی آسمان خالی ست

    مولاجان ..
    به ماه گفتم هر چقدر هم که زیبا باشی
    باز هم سهمت از دنیا همین یک تکه آسمان است و بس ..
    اما من خورشیدی دارم که اگر روزی بَنای تابیدن کند
    تو را شرمنده می کند ..

     

    مهدی جان !
    دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود.
    جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت
    دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است
    اشک سرخ می بارد به خود می گویم :

    ” آقایم باز هم نیامد…..

     

    اما اين جمعه فرق داره……

    برات جشن تولد گرفتم……

     

    آقا كادو ميخوام

    عمر وجوونيم را بدم

     

     

    آقاجون من كه نشوني از تو ندارم اما تو بيا…

    توبيا توكوچه هاي بي كسي ،خيابون غربت را به انتها برسون ….

    راه پيداست….

    خرابه نشين شدم….

    اما اين جمعه تو جشن تولدت منم دعوتم….

    يعني خودت دعوتم كردي….

     

    خواستي كنيزيت را بكنم… .

    خدا كنه بياي و غم واشك هاي دوري را به شادي مبدل كني.

    در عبور از گذر لحظه ها،

    در تپش مدام زمين و نگاه زهرآلود زمان، دستهاي ما تو را مي طلبد

     

    و

    روزی برصفحه تقویم خواهند نوشت:

    تعطیل…

    روزظهور امام عصر (عج).

     

    كاش همين جمعه باشد

     

    جمعه موعود

     

    مولا به همین خوشم صدایم بکنی

    یک وتر شبت مرا دعایم بکنی

     

    نظر دهید »
    خدا
    ارسال شده در 19 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

     

    خدایا شکرت که مرا از تمام وابستگی ها می رهانی و ترس از دست دادن را از من دور کردی

    و چنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسته . .
    ………………………………………………………………..
    خداوندا….


    به دل نگیر اگر گاهی


    زبانم از شکرت باز می ایستد!!…


    تقصیری ندارد…


    قاصر است


    کم می آورد در برابر بزرگی ات…


    لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت


    در دلم اما همیشه


    ذکر خیرت جاریست!!…

     

     

     

    قصه ای دارم!
    غصه ام در دل آن جامانده
    گاه گاهی دل من میگیرد
    بیشتر هنگام غروب
    در همان وقت خدا نیزپر از تنهایست
    جز خدا نیز کسی تنها نیست
    وخدایی که در این نزدیکیست
    در همین لحظه به هنگام طلوع
    که اذان سردادند
    من وضو خواهم ساخت…
    اشک چشمانم را
    تابه سر منزل زیبای حقیقت برسم…

     



    2

    نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 122
    • 123
    • 124
    • ...
    • 125
    • ...
    • 126
    • 127
    • 128
    • ...
    • 129
    • ...
    • 130
    • 131
    • 132
    • ...
    • 172

    آخرین مطالب

    • یا مهدی
    • یا صاحب الزمان ادرکنی
    • عید غدیر مبارک
    • سکانس دوم
    • شرح خطبه غدیر۱
    • شرح خطبه غدیر
    • آیه تطهیر
    • داستانک
    • به قلم استادم
    • انا لله و انا الیه الراجعون...