پرنسس های چادری

حجابم را دوست دارم چون خدایـــــــــــــم را دوست دارم . . .
 خانه تماس  پرنسس های چادری

آمار

  • امروز: 196
  • دیروز: 160
  • 7 روز قبل: 825
  • 1 ماه قبل: 2668
  • کل بازدیدها: 90491
  • وتو ناموس خدایی
    ارسال شده در 7 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    بله چه لذتی دارد این حجاب

    ارزشی که خدا برای تو قائل شد


    و تو


    ناموس خدایی


    جواهری در پشت قابی شیشه ای


    و چقدر دوستت دارد او


    و چقد ردوستت دارد او

    نظر دهید »
    عزیز دل حواست باشد
    ارسال شده در 7 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

     

     

    زندگی بوم نقاشی است

    رنگ هایی به روی صورت من

    رنگ هایی که روی صورت توست

    در هیاهوی این رنگ ها باید گفت

    عزیز دل حواست باشد

    بعض از رنگ ها به هیچ عنوان


    از صورت تو پاک نخواهد شد     

    2 نظر »
    من شکایت دارم...
    ارسال شده در 7 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست

    از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛


    چـــــرا نمی فهمی؟


    این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد


    حـــُرمــت دارد !

    1 نظر »
    خواهر مسلمان حجاب کن! (شعر در مورد حجاب)
    ارسال شده در 7 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    خواهرم گو که چرا رنگ برنگ آمده ای؟

    مگر از عفت و آزرم به تنگ آمده ای؟

    چه بدی دیدی از آیات خداوند رحیم

    که تو با مذهب اسلام به جنگ آمده ای؟

    این گناه علنی از تو مسلمان زشت است

    تو خوش از اینکه به انظار ، قشنگ آمده ای؟

    عصمت و دین جوانان همه بر باد دهی

    ای که بی چادر و با مانتو تنگ آمده ای

    خواهرم گو که چرا رنگ برنگ آمده ای؟

    مگر از عفت و آزرم به تنگ آمده ای؟

    چه بدی دیدی از آیات خداوند رحیم

    که تو با مذهب اسلام به جنگ آمده ای؟

    این گناه علنی از تو مسلمان زشت است

    تو خوش از اینکه به انظار ، قشنگ آمده ای؟

    عصمت و دین جوانان همه بر باد دهی

    ای که بی چادر و با مانتو تنگ آمده ای

    به کجا می روی از خیمه ی زهرا ، برگرد

    که به راه گنه و فتنه و ننگ آمده ای

    دل به دریای هوسها زده ای،غافل از این

    طعمه ای هستی و در کام نهنگ آمده ای

    تو چنان صیدی و صیاد هوس در پی توست

    از چه در معرکه ی تیر و خدنگ آمده ای؟

    صید صیاد شود ، کبک خرامنده ی مست

    از چه در دام خطر مست و ملنگ آمده ای؟

    چون که بودست حجابت،سپر تیر نگاه

    پس چرا بی سپر ای غافل منگ آمده ای؟

    بود تقوای تو زین مَهلَکه ها،پای گریز

    از خطر چون بگریزی تو که لنگ آمده ای ؟

    تو گلی هستی و گلچین هوس کرده کمین

    شیشه ای هستی و در معرض سنگ آمده ای

    برد گستاخی شهوت همه شیرینی عشق

    نوش بودی تو چرا زهر و شرنگ آمده ای؟

    رهبرت عشق و وفا بود و کنون نفس و هواست

    در خطر گاه ، چه بی فکر و درنگ آمده ای

    جای غفلت نبود، خواهر من قدر بدان

    که در این دار فنا ، گوش به زنگ آمده ای

     

    نظر دهید »
    بي حجاب يا بد حجاب شاخه بيرون از حصار باغ است
    ارسال شده در 7 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    گفتم : وجدان

    گفت يادش بخير.

    گفتم : غيرت

    گفت تاريخش گذشت.

    گفتم : حجاب

    گفت : چرا ؟

    بعد از سلام و احوال پرسي گفتم :چه خوب بود اگر يک سري به

    وجدان ميزدم

    گفت چي شده ياد وجدان افتادي ؟

    _ راستش علت اين همه جنات ها و بد حجابي ها بي وجدانيه . آهي م وکشيدم

    وگفتم :

    هرشاخه که از باغ آرد سر

    در ميوه ي آن طمع کند رهگزر

    بي حجاب يا بد حجاب شاخه بيرون از حصار باغ است که طمع هر رهگزر

    را به سمت خودش جلب مي کند.عاقلانه نيست که انسان براي لذت ديگران

    عذاب الهي را براي خودش بخره

    نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 153
    • 154
    • 155
    • ...
    • 156
    • ...
    • 157
    • 158
    • 159
    • ...
    • 160
    • ...
    • 161
    • 162
    • 163
    • ...
    • 172

    آخرین مطالب

    • یا مهدی
    • یا صاحب الزمان ادرکنی
    • عید غدیر مبارک
    • سکانس دوم
    • شرح خطبه غدیر۱
    • شرح خطبه غدیر
    • آیه تطهیر
    • داستانک
    • به قلم استادم
    • انا لله و انا الیه الراجعون...