ارسال شده در 12 مرداد 1399 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع
#سکانس_دوم #غدیر و سالت جبرییل ان یستعفی لی عن تبلیغ ذلک الیکم. - میشود مرا معاف دارید؟ - چرا برادرم؟ -تو که میدانی…یکی هست به خونش تشنه,به زهرایش بی حرمت, به حسنش تیردرتابوت, به حسینش تیغ در حنجر… -میدانم… - یکی هست تا دستش را بالا… بیشتر »