انتظار ارسال شده در 22 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن عمــرم کــفاف دیـدن روی تــورانـــداد باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من