برای مادرم…
سلام بر تو ای صمیم قلب و پاره تن رسول خدا…
سلام بر تو ای من سرک فقد سر رسول الله و من آذاک فقد آذی رسول الله…
بانوی مهربان و مادر ریحانه ها سلام…
شنیده ام این روزها حال و هوای خانه جبرییل پاسبانتان ابری ست و خورشید خانه چون جنینی سر بر زانو نهاده وباران اشک هایش چاه های مدینه را لبریز…
شنیده ام این روزها تقسیم کارهای خانه عوض شده و زینب سلام الله علیها نان می پزد ، سفره پهن می کند اما کیست که دسترنج او را بچشد…؟
شنیده ام این روزها کسی را یارای شست وشوی زخم هایت نیست و همه مرهم ها را اشک حسن و مادر مادر حسین بی تاب کرده است…
شنیده ام این روزها سلمان و بوذر و عمار هم نباید دم برآرند و گرنه دم مسلمانان ریخته می شود و اسلام از دم ریشه کن…
همسر مهربان علی…حال و هوای کوچه های مدینه چقدر مه آلود است؟میان این همه گرد و غبار فتنه و ابرسیاه نفاق چگونه تنفس می کنی بیمار علی؟
شنیده ام این روزها زنان مدینه که چندی پیش بازوی مردانشان هیزم آور شده بود ، به عیادتت آمده اند و تو چه مظلومانه در عین اقتدار جوابشان دادی :
اصبحت والله عائفه لدنیاکم قالیه لرجالکم…بخدا سوگند در حالی صبح کردم که از دنیای شما بیزارم و مردانتان را دشمن می شمارم…
مادر حسنین … اینجا هم از درد های خودت نگفتی؟
نگفتی که شبها چه بر دل زینب می آورد آه آه مخفیانه ات؟
نگفتی که حسین هم دیگر به آغوشت نمی آید چراکه فهمیده ورم بازویت را؟
نگفتی که دیگر ذکر لب ابوتراب شده الا ای چاه یارم را گرفتند…گلم باغم بهارم را گرفتند…؟
آری …براستی که درد تو تنها درد علی ست…درد تو درد ولایت است و بس..
وبه راستی چندی ست مدینه مارا هم خواب غفلت فرا گرفته و اهالی شهرم چشمشان را به روی غربت شاه پسرتان بسته اند…وخدا کند بیدار شویم نه بعد مرگ سهراب که پیش از طلوع آفتاب ظهور…
حضرت مادر دعایمان کن….دعایمان کن کوثرگونه زندگی کنیم کوثر گونه برویم و کوثر گونه سیراب شویم…اللهم عجل لولیک الفرج
ب قلم سرکار خانم زهرا مزین