جمعه سبز انتظار كي سر مي آيد
مولایم!
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند،
تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی.
کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم
و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم،
برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد
و صبح آدینه چه صفایی دارد،
که صبح آسمانش پراز «ندبه» است
مولایم…!
بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار
و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم
با دلِ پُر امید؛
چشم انتظاریم هنوز …
اقا اجازه! دست خودم نيست خسته ام
در درس انتظار من صف آخر نشسته ام
در اين کلاس عاطفه معنا نمي دهد
اينجا کسي براي تو برپا نمي دهد
آقا اجازه! بغض گرفته گلويمان
آنقدر رد شديم که رفت آبرويمان!
باسلام
ممنون از دیدار شما بزرگوار از وبلاگمون
واقعا خدا قوت خیلی وبلاگ جذابی کار کردین موفق باشید بازم به ما سر بزنید
التماس دعا…