عصر دلگیر متن ادبی ودل نوشته ای برای امام زمان (عج)
عصر دلگیر
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار هر بیدل آشفته کند حس، تو کجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفسهای غریب تو که آغشته به حزنی است ز جنس غم و ماتم،
زده آتش به دل عالم و آدم، مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم، که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.
نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت،
به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه!
بیا، صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی، آجرکالله!
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؛
تو کجایی؟ تو کجایی؟
به خدا با خبرم میگذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
قَسَمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی