گريههاي بيامان
گريههاي بيامان
باز از تو مي نويسم ، اي تمام هستي جهان
از تو مي نويسم اي مسافر دل جهان
شعله شعله آتشي به پاست در درون من
تند و پرشتاب هر چه مي رود جلو زمان …
از خودم سوال مي كنم هميشه : از زمين
تا شما چقدر فاصله است ، چند كهكشان ؟!
تا شما كه مويمان سپيد شد به راهتان
تا شما كه فرش راهتان شده است آسمان
روزهاي هفته كارمان شده است انتظار
عصرهاي جمعه بغض گريه هاي بي امان …
جمعه هم گذشت و تو نيامدي و من هنوز
از تو مي نويسم اي تمام هستي جهان…
..جــهت تــعـــجــــیل در فـــرج مـــولا صــلوات..
الهم عجل لولیک الفرج