گفتم حجاب،
گفتي كشورهاي ديگر را ببين، مشكلي به نام بي حجابي در آن جا وجود ندارد، آن جا مساله حل شده است.
گفتم شما هرز رفتن استعداد انسان را مي گويي را حل شدن مساله؟
ديدم كه جوان امرور به جاي كشف استعدادهايش و استفاده از آن ها در جهت رشد، وقت خود را صرف چيزهايي مي كند كه از او پست ترند و چيزي جز خسر برايش ندارند.
گفتي حجاب، بيش تر موجب تحريك و كنجكاوي مرد مي شود.
گفتم تحريك آن جايي است كه تو هم كسي را از چيزي منع كني و هم موجبات تحريك او را فراهم كني.
ديدم كه اگر كسي را تحريك نكني، بعيد است تحريك شود.
گفتي اگر همه حجاب نداشته باشند، عادي مي شود.
گفتم اين عادي شدن به محدوده ي خانواده هم سرايت مي كند و اسلام نمي خواهد زن براي مرد، موجودي عادي باشد.
ديدم مردان شهري را كه ساعات بسياري را به كانال هاي ماهواره مي سپارند و ساعات بسياري را هم به همان كساني كه موجبات تحريكشان را فراهم مي كنند، اما باز وقتي مانكن ديگري از كنارشان رد مي شود، برايشان عادي نشده است و باز تا آن جا كه مي توانند، حداقل با چشم دنبالش مي كنند.
گفتي روابط آزاد بين دختر و پسر، موجب تلطيف فضاي جامعه مي شود و بر طرف شدن نياز عاطفي آن ها، جلوي فوران نياز جنسي آن ها را مي گيرد.
مي گويم تلطيف فضا را در كشورهاي ديگر مي بينيم كه كار فقط به برطرف شدن نياز عاطفي ختم نشده است.
شنيده ام كه انديشمندان منصف جهان، طرفدار جداسازي مدارس هستند.
گفتي شما مي خواهيد آزادي را از زن، با مدفون كردن او در پارچه اي سياه بگيريد.
گفتم مي خواهيم كسي سنگ راه كسي نباشد. مي خواهيم زن را به عنوان يك موجود ارزشمند نگاه كنيد نه يك كالاي تجاري.
ديدم كه زن با حجاب، آزادتر از زن بي حجاب است.
گفتي از امكانات كفار نجس استفاده مي كنيد، لعنت مي فرستيد؟
مي گويم مطمئن باش كه اگر امتيازي و امكاني مي دهند، بيش تر از اين كه سود باشد، ضرر است.
ديدم هر جا امكاني وارد كشوري شد، بدون فرهنگ سازي در مورد آن امكان، تبديل به تهديد شد به جاي فرصت
گفتم شما اسلام و دستوراتش را پذيرفته اي
گفتي بعضي دستورا ت اسلام بايد تغيير كند!
ديدم كه ريشه در جاي ديگري است!
گفتم حجاب،گفتي...