پرنسس های چادری

حجابم را دوست دارم چون خدایـــــــــــــم را دوست دارم . . .
 خانه تماس  پرنسس های چادری

آمار

  • امروز: 143
  • دیروز: 540
  • 7 روز قبل: 1318
  • 1 ماه قبل: 3184
  • کل بازدیدها: 91031
  • اقای تنها
    ارسال شده در 23 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    گفتم که روی خوبت ازماچرانهان است؟


    گفتا: توخودحجابی…ورنه رخم عیان است


    گفتم فراق تاکی؟گفتاکه تاتوهستی


    گفتم  نفس همین است؟گفتا:سخن همان است…..


    اللهم  عجل لولیک الفرج

    نظر دهید »
    به سمت خداقدم بردار
    ارسال شده در 22 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

     

    آتشي نمى سوزاند “ابراهيم“ را ،

    و دريايى غرق نمي کند “موسى“ را ؛

    کودکي، مادرش او را به دست موجهاى “نيل” مي سپارد ،

    تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛

    ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ،

    سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد !

    مکر زليخا زندانيش مي کند ،

    اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند…

    از اين “قِصَص“ قرآنى هنوز هم نياموختي؟!

    که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،

    و خدا نخواهد ؛

    نمي توانند …

    او که يگانه تکيه گاه من و توست !

    پس ؛

    به “تدبيرش” اعتماد کن ،

    به “حکمتش” دل بسپار ،

    به او “توکل“ کن ؛

    به سمت او “قدمي بردار” ،

    تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني…

    2 نظر »
    الله
    ارسال شده در 22 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    http://www.afkarnews.ir/images/docs/000089/n00089140-b.jpg

    خــدایــا!

    بفهمان که بی توچه میشوم اما نشانم نده…..

    بفهمان و نــشانم ده که باتو چه خواهم شد….

    1 نظر »
    آموخته ام.............
    ارسال شده در 22 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

     

    آموخته ام، که خدا عشق است وعشق تنها خداست

    آموخته ام، که وقتی نا امید میشوم….

    خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظارم را میکشد

    و

    من دوباره به رحمت او امیدوار میشوم

    آموخته ام، اگر تاکنون به آنچه خواستم

    نرسیدم خدا برایم بهترش را درنظرگرفته.

    آموخته ام، زندگی دشوار است ولی من با عنایت خدا سخت تر از اوهستم.



    نظر دهید »
    انتظار
    ارسال شده در 22 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

     

    هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن

    افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن

    هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب

    دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن

    عمــرم کــفاف دیـدن روی تــورانـــداد

    باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من

    نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 117
    • 118
    • 119
    • ...
    • 120
    • ...
    • 121
    • 122
    • 123
    • ...
    • 124
    • ...
    • 125
    • 126
    • 127
    • ...
    • 172

    آخرین مطالب

    • یا مهدی
    • یا صاحب الزمان ادرکنی
    • عید غدیر مبارک
    • سکانس دوم
    • شرح خطبه غدیر۱
    • شرح خطبه غدیر
    • آیه تطهیر
    • داستانک
    • به قلم استادم
    • انا لله و انا الیه الراجعون...