پرنسس های چادری

حجابم را دوست دارم چون خدایـــــــــــــم را دوست دارم . . .
 خانه تماس  پرنسس های چادری

آمار

  • امروز: 350
  • دیروز: 160
  • 7 روز قبل: 825
  • 1 ماه قبل: 2668
  • کل بازدیدها: 90491
  • آقایی که یادش نبودم
    ارسال شده در 13 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    جريـــمه مشـــق امشــب…!

    صـــد بار بنويس…!

    آقايـي کــه يـــادش نبــــودم…!

    در قُنـــوت نمـــازش {يـــادم} کـــرد…!!!

     

    السلام علیک حین تحمد و تستغفر…!!!

     

    اللهـــم عجــل لوليـــک الفـــرج

    1 نظر »
    گاهی یادمون میره گرمای جهنم بیشتر از گرمای تابستان است!!
    ارسال شده در 13 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    سلام بر مادرم زهرای اطهر سلام الله علیها…

    سلام بر او که کیک تولدش ۱۹ شمع به خود ندید…

    سلام بر او که چشمش بسته شد تا چشم حقیقت باز بماند…

    سلام بر او که حقیقت زن  و مادر را نشان داد…

    سلام بر معجزه تربیتی محمد -صلی الله علیه و آله-

    سلام بر او که از کار در خانه…

    دستانش تاول زده بود…

    با اینکه دختر رئیس حکومت بود

    دختر پیامبر…

    این فاطمه(س) بود

    که خود را از نابینا هم می پوشاند

    امام امروز مدعیان محبت فاطمه(س) را می بینیم

    که حاضرند خود را نابینا کنند

    تا از دیگران پوشیده نمانند!

    در خشکسالی حجاب

    برای چادر زهرا(س) گریه می کنم!

    برای همان که چادر مشکیش

    پشت در سوخت اما از سرش نیفتاد!

    و تو ای دختر مسلمان  بدان این سیاهی چادر

    ارثیه مادرت زهراست(س)…

    نظر دهید »
    گفتم حجاب،گفتي...
    ارسال شده در 13 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    گفتم حجاب،
    گفتي كشورهاي ديگر را ببين، مشكلي به نام بي حجابي در آن جا وجود ندارد، آن جا مساله حل شده است.
    گفتم شما هرز رفتن استعداد انسان را مي گويي را حل شدن مساله؟
    ديدم كه جوان امرور به جاي كشف استعدادهايش و استفاده از آن ها در جهت رشد، وقت خود را صرف چيزهايي مي كند كه از او پست ترند و چيزي جز خسر برايش ندارند.
    گفتي حجاب، بيش تر موجب تحريك و كنجكاوي مرد مي شود.
    گفتم تحريك آن جايي است كه تو هم كسي را از چيزي منع كني و هم موجبات تحريك او را فراهم كني.
    ديدم كه اگر كسي را تحريك نكني، بعيد است تحريك شود.
    گفتي اگر همه حجاب نداشته باشند، عادي مي شود.

    گفتم اين عادي شدن به محدوده ي خانواده هم سرايت مي كند و اسلام نمي خواهد زن براي مرد، موجودي عادي باشد.
    ديدم مردان شهري را كه ساعات بسياري را به كانال هاي ماهواره مي سپارند و ساعات بسياري را هم به همان كساني كه موجبات تحريكشان را فراهم مي كنند، اما باز وقتي مانكن ديگري از كنارشان رد مي شود، برايشان عادي نشده است و باز تا آن جا كه مي توانند، حداقل با چشم دنبالش مي كنند.
    گفتي روابط آزاد بين دختر و پسر، موجب تلطيف فضاي جامعه مي شود و بر طرف شدن نياز عاطفي آن ها، جلوي فوران نياز جنسي آن ها را مي گيرد.
    مي گويم تلطيف فضا را در كشورهاي ديگر مي بينيم كه كار فقط به برطرف شدن نياز عاطفي ختم نشده است.
    شنيده ام كه انديشمندان منصف جهان، طرفدار جداسازي مدارس هستند.
    گفتي شما مي خواهيد آزادي را از زن، با مدفون كردن او در پارچه اي سياه بگيريد.
    گفتم مي خواهيم كسي سنگ راه كسي نباشد. مي خواهيم زن را به عنوان يك موجود ارزشمند نگاه كنيد نه يك كالاي تجاري.
    ديدم كه زن با حجاب، آزادتر از زن بي حجاب است.
    گفتي از امكانات كفار نجس استفاده مي كنيد، لعنت مي فرستيد؟
    مي گويم مطمئن باش كه اگر امتيازي و امكاني مي دهند، بيش تر از اين كه سود باشد، ضرر است.
    ديدم هر جا امكاني وارد كشوري شد، بدون فرهنگ سازي در مورد آن امكان، تبديل به تهديد شد به جاي فرصت
    گفتم شما اسلام و دستوراتش را پذيرفته اي
    گفتي بعضي دستورا ت اسلام بايد تغيير كند!
    ديدم كه ريشه در جاي ديگري است!

    نظر دهید »
    عشق = خ... د... ا... خدا
    ارسال شده در 12 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    آموخته ام که خداعشق است

    وعشق تنهاخداست

    آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

    خداباتمام عظمتش

    عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

    آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

    خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

    آموخته ام که زندگی دشواراست

    ولی من ازاوسخت ترم …

     

    3 نظر »
    آقا اجازه
    ارسال شده در 12 دی 1393 توسط دختری از قبیله آفتاب در بدون موضوع

    دست خودم نیست خسته ام،

    در درس عشق، من صف آخر نشسته ام،

    یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید؟

    درس غریب “غیبت کبری” به سر رسید؟

    آقا اجازه!

    بغض گرفته گلویمان،

    آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان،

    استاد عشق!

    صاحب عالم!

    گل بهشت!

    باید که مشق نام تورا تا ابد نوشت.

    یک جمعه دیگر گذشت.

    اللهم عجل لولیک الفرج

     

    نظر دهید »
    • 1
    • ...
    • 136
    • 137
    • 138
    • ...
    • 139
    • ...
    • 140
    • 141
    • 142
    • ...
    • 143
    • ...
    • 144
    • 145
    • 146
    • ...
    • 172

    آخرین مطالب

    • یا مهدی
    • یا صاحب الزمان ادرکنی
    • عید غدیر مبارک
    • سکانس دوم
    • شرح خطبه غدیر۱
    • شرح خطبه غدیر
    • آیه تطهیر
    • داستانک
    • به قلم استادم
    • انا لله و انا الیه الراجعون...