گمنام ترین حاجیه
بـر چادر مشکي ات ، نستعليق مي نويسم عشق را …
وقتي که …
اين اِحرام سياه را مي پوشي و حج شکوهمند حيــــــا را به جا مي آوري ،
آنگـــاه
طواف مي کنند تو را صفوف فرشته هــــا
و متبرک مي کنند بال هايشان را
به تـــار و پــود حريــم آسماني ات …
تـــو ! گمنــام ترين حاجيـــه ي ِ امروز زمـــان هستي بانـــو جــان !